جنگ نرم در صدر اسلام

جنگ نرم در صدر اسلام
این وبلاگ در راستای تبیین جنگ نرم در صدر اسلام فعالیت می نماید.

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 5152
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

بسمه تعالی
استاد : جناب آقای عنایت رضایی پور
دانشجو : عباس رضازاده
 
عمليات رواني در صدر اسلام ,عمليات رواني مشركان عليه پيامبر(ص) و قرآن
ابعاد رواني و جسمي وجود انسان ضرورت كاربرد دو قدرت شمشير و فكر ـ اقدام مستقيم نظامي و عمليات رواني ـ را در جنگها براي كسب پيروزي بر دشمن مطرح ساخته است. نبرد رواني به مثابه اقدامي در جهت تأثير بر ذهن و عواطف آدمي براي ايجاد تغيير در رفتار او پا به پاي رزم نظامي بلكه مقدم بر آن با حوزة نظامي گسترده و حوزة مكاني فراگير و همه جانبه صورت مي‌گيرد.
جنگ رواني در صدر اسلام ابتدا از سوي دشمنان پيامبر(ص) و قرآن در ابعاد گوناگون و متنوعي به ويژه در طول سيزده سال حضور آن حضرت در مكه و در پوشش تهاجمي همه‌جانبه و گسترده براي نفي دعوت پيامبر اسلام و خاموش كردن نداي حق‌طلبي و عدالت‌خواهي او به كار گرفته شد كه در قرآن از آن با عناويني چون كيد و مكر و ... و به ويژه مكر كه در اصل تلاشي است براي تغيير نگرش و رفتار افراد با به كارگيري ابزارهاي زباني، خبري، اطلاعاتي و ... ياد شده است.
عمليات رواني مشركان بسيار گسترده و شامل ياوه‌پراكني (لغو)، اتهام و تهمت‌هاي گوناگون، طعنه‌زني، جايگزين‌سازي، نمايش خوي استكباري، منزوي‌سازي اجتماعي، راهبرد استهزاء، القاي ترس و تهديد، اعمال روشهاي خشونت‌بار، تطميع و اغواء و ... بوده است.
كليد واژه: عمليات رواني، اسلام، پيامبر(ص)، مكر، كيد، افتراء، تطميع، ترس و ...
مقدمه
جنگ از پديده‌هاي دشوار و پيچيده تاريخ حيات انسان است كه مي‌توان از ابعاد گوناگون به مطالعه آن پرداخت. هرگونه نظريه‌پردازي در مسئله جنگ كه از پيامدهاي روابط اجتماعي است نمي‌تواند بي‌ارتباط با نظريه انسان‌شناسي باشد. از ديدگاه اسلام، انسان موجودي دوبعدي است. بعد جسماني و فيزيكي و بعد روحي و رواني. اين موضوع در قرآن كريم به اين صورت بيان شده است: «بدأ خلق الإنسان من طين ... ثم سويه و نفخ فيه من روحه ...»( ) يعني «انسان را ابتدا از خاك (بعد جسماني) آفريد ... سپس نيكو بياراستش و از روح خود (بعد روحاني و معنوي) در آن دميد
جنگ نيز مقوله‌اي اجتماعي و انساني است كه مي‌توان براي آن، دو بعد فراگير و عام تصور كرد كه تاريخ و تجربه نيز آن را تصديق مي‌كند. اين دو بعد عبارتند از:
1ـ اقدامات و عمليات فيزيكي؛ هدف اين اقدامات اين است كه با تكيه بر توان فيزيكي و كاربرد زور و خشونت از طريق وارد ‌آوردن خسارت و تلفات، طرف مقابل (انسان) را به تسليم وا دارد. در اين نوع نبرد، محور اصلي براي مقابله با انسان، با توجه به بعد جسماني او و نيز هر آنچه به لحاظ مادي و فيزيكي به او تعلق دارد، توان و قدرت فيزيكي يا اعمال زور و كاربرد خشونت است.
2ـ عمليات و جنگ رواني كه هدف آن بعد روحي و رواني انسان است. بنابراين، بر ابزارهاي رواني، فكري، ذهني و فرهنگي تأكيد دارد و به كمك آنها با انجام دستكاري و تغيير در ذهن و احساسات و عواطف آدمي، سعي بر تسليم او دارد. از اين روي گفته‌اند: عمليات رواني به منزله شيوه‌اي مسالمت‌آميز، بر عواملي مانند منطق، ترس، رغبت و ديگر عوامل رواني تكيه مي‌كند تا هيجانها، نگرشها و رفتارهاي خاصي را در مخاطبان پديد آورد.1
بنابراين در نوع دوم، محور اصلي براي مقابله با انسان ـ با توجه به بعد رواني او يعني ذهن و عواطف ـ قدرت معنوي و فرهنگي يا قدرت انديشه و تدبير است. در واقع جنگ، در دو چهره اصلي و اساسي، خود را به نمايش مي‌گذارد، يكي چهره شمشير (زور) است و ديگري چهره انديشه و احساس. ناپلئون با توجه به هر دو نوع قدرت، مي‌گويد. تنها دو قدرت شمشير و فكر در جهان وجود دارد و در درازمدت: شمشير همواره در برابر قدرت فكر، مغلوب بوده است.2
اهميت عمليات رواني در نبرد با دشمن به حدي است كه بيشتر انديشمندان نظامي پيشين و حاضر بر آن تأكيد ورزيده‌اند. براي نمونه ليدل هارت مي‌نويسد: هدف واقعي در جنگ، غلبه بر تفكر فرمانده دشمن است، نه جسم سربازانش. اگر ما عليه نيروهاي دشمن عملياتي اجرا مي‌كنيم، اساساً بدان دليل است كه بر فكر و اراده فرمانده دشمن، تأثير بگذاريم ... .3
از آنجايي كه عمليات رواني دو بعد مهم وجود انساني يعني ذهن و خرد و قلب و احساس انسانها را آماج حمله قرار مي‌دهد؛ گاه چنين تصور مي‌شود كه اين گونه اقدامات به ويژه در دوران جديد، صرفاً براي تحريف حقيقت، آفريدن ايدئولوژيها و ارزشهاي مجازي و گمراه كردن نسل و نوع انسان به كار مي‌آيد. كاربرد انواع نيرنگها و فريبهاي دشمن، خيانت و دروغهاي جنگي، امروز از رايج‌ترين روشها در جنگها و عمليات رواني محسوب مي‌شود و از مهم‌ترين رويكردهاي حملات رواني سردرگم كردن، بمباران اطلاعاتي (فريبنده)، فلج كردن، فرسوده كردن، فريب، تحريف، تلقين، فشار و ... است.4 به طور كلي گزينش و به كارگيري مؤثرترين ابزارها و روشهاي رسانه‌اي، خبري و تبليغاتي براي منكوب كردن دشمن و تأثير بر افراد بي‌طرف و تقويت نيروهاي خودي در جنگ رواني، مورد توجه است. اين امر به ويژه امروز تا حدي اهميت دارد كه آن را ضرورتي اساسي، مهم و اجتناب‌ناپذير در روابط خصمانه بين واحدهاي سياسي و دولتها به حساب مي‌آورند و در مراكز تصميم‌گيري سياسي و نظامي به مثابه ابزارهاي استراتژيك مورد توجه قرار مي‌گيرد؛ به بيان جي پري: «به دليل اين كه عمليات رواني تا حد زيادي با اطلاعات و اخبار سر و كار دارد و اطلاعات و اخبار نيز هسته تشكيل‌دهنده انقلاب در امور نظامي محسوب مي‌شود، منطقي است كه بگوييم عمليات رواني در جنگ آينده نقش مهمي بر عهده خواهد داشت».5
بنابراين، در خصوص جنگ رواني و جامعه ما، برخي از مسائل مهم و اساسي چون روشها، تكنيكها، تاكتيكها، كارايي و ابزارهاي متعدد و چگونگي كاربرد و روا يا ناروا بودن آنها مطرح است. همچنين ارتباط جنگ رواني يا عمليات رواني با مسائل معنوي و اخلاقي و نيز اخلاقي يا غيراخلاقي بودن آن از اموري است كه مي‌تواند براي ما در بررسي يا كاربرد اين گونه اقدامات حائز اهميت باشد. مهم‌تر از اين دو مورد، ارتباط جنگ و عمليات رواني با مكتب‌ اسلام است كه به عنوان مكتبي جامع، كامل و در عين حال انساني و رهايي‌بخش به بشريت عرضه شده است. آيا جنگ رواني و اقدامات جنگي بر اخبار، اطلاعات، تبليغات و رسانه‌ها، از منظر اسلام و پيامبر و شارع آن مجوز كاربرد دارد يا نه و اگر دارد، چگونه و در چه موردي و به چه ميزاني و با چه ابزارها، روشها و تكنيكهايي؟
آيا اصولاً پديده جنگ رواني در تاريخ اسلام جايي داشته است يا نه؟ اين در حالي است كه گاه تصور مي‌شود عمليات رواني يا جنگ رواني اقدامي است كه متجاوزان و مهاجمان آن را اعمال مي‌كنند نه كساني كه مورد تجاوز قرار مي‌گيرند و نياز به دفاع از خود و متعلقاتشان را دارند، آيا از ديد اسلام و پيامبر اسلام(ص) اين گونه است يا نه؟
اين پرسشها و پرسشهاي مشابه ديگر ـ به ويژه در ارتباط با عملكرد ما و ارتباط آن با شريعت و سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)، ما را بر آن مي‌دارد تا به تاريخ صدر اسلام و جنگها و نبردهاي مهم آن دوران رجوع كنيم و چگونگي برخورد با اين پديده را به دست آوريم. از آنجا كه مشركان و دشمنان پيامبر اسلام و قرآن به ويژه در اين بعد ـ به مثابه متجاوز و مهاجم، اقدامات و عمليات رواني را براي مقابله با قرآن و حضرت محمد(ص) ـ از همان بدو شروع دعوت آن حضرت، آغاز كردند و در اين راه از انواع ترفندها و تكنيكهاي اطلاعاتي و رواني استفاده كرد‌ند، در مقدمه اين مقاله به بررسي عمليات رواني مشركان در برخورد با قرآن و پيامبر اكرم(ص) مي‌پردازيم و در بحثي ديگر، در آينده ـ با تكيه بر اقدامات و عملكرد پيامبر اسلام (ص) به عمليات رواني در نگاه و سيره آن حضرت خواهيم پرداخت.
بنابراين، اين مقاله به جنگ رواني دشمنان عليه پيامبر اسلام و قرآن ـ با تكيه بر دوران مكي ـ اختصاص دارد و هدف آن علاوه بر بررسي شيوه‌هاي عمليات رواني دشمنان در مقابل دعوت پيامبر اسلام (ص) و قرآن؛ بيان اين مسئله اساسي است كه تجاوز و تهاجم گسترده و همه جانبه رواني، اقدامي اساسي براي نفي دعوت پيامبر اسلام و خاموش كردن نداي حق از سوي مشركان بود و پيامبر اكرم (ص) و يارانش كاملاً در موضع دفاعي قرار داشتند. قرآن مجيد اين امر را بدين‌سان بيان مي‌كند:
«يريدون ان يطفئوا نور الله با فواههم ...»( )
يعني: دشمنان مي‌خواهند نور خداي را با دهانهاي خود خاموش نمايند ...
با توجه به ابعاد گوناگون جنگ رواني مشركان، ضروري است به چيستي جنگ رواني يا عمليات رواني، اشاره شود. بنابراين در آغاز به اختصار به اين امر مي‌پردازيم و سپس به بررسي‌ ابعاد و شيوه‌هاي متنوع و گوناگون جنگ رواني مشركان مكه در برابر پيامبر خدا و قرآن، مي‌پردازيم.
 
جنگ رواني يا عمليات رواني چيست؟
جنگ رواني( ) يا عمليات رواني( ) گونه‌اي از رزم و نبرد است كه در آن از تبليغات و ابزارهاي تبليغاتي، خبري، اطلاعات، رسانه‌ها و ... ـ به تعبير قرآن افواه ـ به منظور تأثير بر روحيه، روان، عواطف و احساسات، فكر و انديشه مخاطبان هدف، استفاده مي‌شود. در واقع، عمليات رواني نوعي جنگ و مبارزه است كه در آن به ابزارهاي خاصي توجه مي‌شود و روشها و اهداف ويژه خود را دارد.
عمليات رواني نوعي تلاش براي متقاعدسازي با هدف تسليم يا مغلوب كردن طرف مقابل همراه با تأثيرات جانبي آن است و به زمان جنگ اختصاص ندارد بلكه در زمان صلح و در دوران بحران نيز به كار مي‌رود. به ويژه پيش از شروع جنگ، عمليات رواني با قصد رسيدن به اهداف مورد نظر جنگ، حتي‌الامكان بدون درگيري صورت مي‌گيرد. از اين نظر شايد بتوان يكي از اركان اساسي جنگ را عمليات رواني دانست. اصولاً جنگ سرد شكل خاصي از عمليات رواني است. پيش از شروع جنگ، عمليات رواني در پي تغيير رفتار كساني است كه براي جنگ آماده مي‌شوند. عمليات رواني با تأثير بر رفتار رزمندگان هم در صحنه نبرد و هم پس از نبرد مي‌تواند ادامه داشته باشد. در خصوص جنگ رواني يا عمليات رواني تعاريف گوناگوني ارائه شده است كه عبارتند از:
1- حملات تبليغاتي شديدي است بين دو دولت يا دو گروه از دولتها.6
2- استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن كه هدف اصلي آن تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي‌طرف و يا گروههاي دوست است، تا موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري ‌شود.7
3- عمليات رواني، سلسله فعاليتهاي روان‌شناسانه‌اي را در برمي‌گيرد كه در زمان صلح، جنگ و بحران، براي تأثير گذاشتن بر نگرش و رفتار مخاطبان بي‌طرف، خودي و دشمن، طرح‌ريزي شده و در روند دستيابي به اهداف سياسي و نظامي مؤثر است.8
4- عمليات رواني، عملياتي است كه براي انتقال اطلاعات و نشانه‌هاي برگزيده شده با هدف تأثيرگذاري بر هيجانها، انگيزه‌ها، استدلال عيني مخاطبان خارجي، رفتار دولتهاي بيگانه، سازمانها، گروهها و يكايك افراد طرح‌ريزي مي‌شود.9 بر اساس تعاريف فوق و ساير تعاريف، عمليات رواني در جنگ با چند ويژگي اساسي مشخص مي‌شود:
1- هدف نهايي: تأمين اهداف يا مقاصد امنيت ملي يا ساير اهداف سياسي و نظامي.
2- هدف كلي: تأمين اهداف جنگ (پيروزي و تسليم شدن).
3- هدف رفتاري: تأثير بر ذهن، عواطف، تمايلات و روان نيروهاي دشمن و تغيير آن رفتارها.
4- ابزار: تبليغات، فعاليتهاي روان‌شناسانه، رسانه‌ها، اطلاعات و ساير ابزارها.
5- مورد حمله: عقايد، نگرشها، برداشت‌ها، احساسات، تمايلات و رفتار.
6- مخاطب: دشمن، گروههاي بي‌طرف، دوستان و خوديها.
7- ميدان نبرد: گسترده و فراگير و در برگيرنده جوامع رودرو و بي‌طرف.
8- زمان حمله: جنگ، صلح و بحران.
9- شيوه: گوناگون (گفتاري، شنيداري، ديداري و ...).
همان گونه كه بيان شد در عمليات يا جنگ رواني اهداف سه‌گانه (رفتاري، كلي و نهايي)، ابزار، روش، زمان، مكان، مخاطب و مورد حمله با عمليات نظامي متعارف تفاوت اساسي دارد.
تمايلات و عواطف به منزله هدف رفتاري در نبرد رزمي جايي ندارد، به علاوه در اين گونه نبردها از ابزارهايي چون تهديد، تطميع، تبليغ، سخن‌پراكني، ويران‌سازي در سيستم تبليغاتي دشمن، فريب و گمراه‌سازي، جاسوسي و ... استفاده مي‌شود. در واقع هرگونه ابزاري كه بر روح و روان، عواطف و يا ذهن طرف مقابل تأثير بگذارد، در اين گونه نبردها مورد توجه است. به بيان الحجار: «در عمليات رواني، كارشناسان تبليغات براي دامن زدن و برانگيختن تغييرات در مواضع و تفكرات، به طور گسترده از روشي استفاده مي‌كنند كه راه‌آهن مطلوب ناميده مي‌شود. اين روش كه با استفاده از برخي افراد يك جامعه نسبت به آن جامعه انجام مي‌گيرد، برداشتهاي غلط و گمراه‌كننده‌اي را خلق مي‌كند كه به توليد اعتقادات خاصي منجر مي‌شود به نحوي كه گويي اين اعتقادات واقعي‌اند.10 تأثير و تسخير ذهن و روان دو نتيجه اساسي عمليات رواني‌اند و طبيعي است كه به دنبال اين دو امر، تغيير نظر و اراده و تسليم طرف مقابل را گاه در كوتاه مدت و گاه در بلند مدت، در پي خواهد داشت.
از سوي ديگر در اينجا ميدان رزم به گستردگي صحنه‌هاي وجودي دو خصم و حتي در جهان امروز به بزرگي كره خاكي است. ابزارها و شيوه‌هاي جنگ رواني موج گسترده و فراگيري دارند كه نه تنها به ميدان جنگ ختم نمي‌شوند بلكه از مرزهاي دو طرف در حال نبرد نيز فراتر رفته و جهان را مي‌پيمايند و تأثير خود را كمابيش بر جاي مي‌گذارند. از همين رو، همان اندازه كه ميدان رزم گسترش مي‌يابد، مخاطبان نيز توسعه مي‌يابند و در نتيجه دشمن، بي‌طرف، دوست و حتي نيروهاي خودي تحت تأثير عمليات رواني قرار مي‌گيرند. بدين ترتيب، عمليات رواني را در سطوح چندگانه سياسي استراتژيك، تاكتيكي، عملياتي و ... مي‌توان مطرح كرد. همچنين مخاطبان جنگ رواني مي‌توانند كاركنان نيروهاي مسلح، سياست‌مداران و مردم عادي باشند و از اين نظر اگر تأثير عمليات رواني بر مردم، بيشتر و با اهميت‌تر از تأثير و كاركرد آن بر نظاميان نباشد، كمتر نيست. آخرين نكته‌اي كه در اينجا بيان آن ضروري به نظر مي‌رسد اين است كه جنگ رواني دو چهره دارد، چهره‌اي انساني كه در آن هدف ترويج اطلاعات درست و بيان حقايق است و چهره‌اي غيرانساني كه هدف آن اطلاعات سفيد، سياه، خاكستري و تبليغات ناروا است كه قرآن آن را به پوشاندن لباس حق بر اندام باطل تعبير مي‌كند:
«يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق ...»( ) يعني: «اي اهل كتاب چرا حق را باطل مي‌پوشانيد و آن را كتمان مي‌كنيد».
جنگ رواني قريش در برابر پيامبر اسلام (ص)
با ظهور اسلام در مكه ـ مركز جاهليت عرب و قلب انحطاط فرهنگي عالم در چهارده سده پيش ـ تقابلي نو در تاريخ آغاز شد. تقابلي كه در آغاز در قالب جنگي رواني و در عين حال عظيم، گسترده و همه‌جانبه، صورت مي‌گرفت. اين تقابل و رويارويي، دو نگرش كاملاً متفاوت را در برمي‌گرفت. در يك طرف منازعه حضرت محمد(ص) بود و پيروان اندكش با جهان‌نگري نو و جديد و در عين حال معنوي و جهاني و در طرف ديگر تمامي شرك و كفر و ستم و فتنه به رهبري قريش با نگرش قومي، جاهلي و سنتي. پيامبر اسلام با دعوت خود و آشكار ساختن مكتب خويش از جنبه نظري و عملي، بت و بت‌پرستي و تمامي مظاهر فرهنگ جاهلي را نفي كرد و اين امر براي سران قريش و شرك تحمل‌ناپذير بود، از اين رو در برابر اين دعوت جديد و پيام نو به رويارويي پرداختند و راهي جز گزينش جنگ رواني نداشتند. بنابراين از همان آغاز شيوه‌ها و روشهاي گوناگون جنگ رواني را در برابر پيامبر اسلام به كار گرفتند. قرآن در اين مورد واژه كيد را به كار مي‌برد كه تقريباً بر تمامي مظاهر جنگ رواني اطلاق مي‌شود و عموميت دارد:
«انهم يكيدون كيداً ...»( ) يعني: «و دشمنان اسلام هر آنچه بتوانند كيد مي‌ورزند». كيد در لغت به معني سعي در فساد حال بر مبناي خدعه و فريب‌كاري يا فريب و مكر11 به طور مطلق و يا تدبير بر باطل يا حق (هر دو)، مكر و فريب كاري و ...12 آمده است. بنابراين كيد تلاشي است براي تغيير حال از طريق كاربرد ابزارهاي خدعه و فريب و جز آن يعني ابزارهاي زباني، تبليغاتي و نمايشي و هر آنچه بر ذهن و روان تأثير مي‌‌گذارد، از اين‌ رو مي‌توان آن را معادل جنگ رواني يا عمليات رواني دانست. اين در حالي است كه واژه كيد گاهي به معني حرب (جنگ) نيز آمده است.13 از آنجا كه كيد يا جنگ رواني دو چهره مذموم و ممدوح دارد، در قرآن به هر دو بعد آن توجه شده است، اما در عرف معمولاً در مورد نوع مذموم آن به ‌كار مي‌رود. به بيان راغب اصفهاني: «كيد كاربرد خدعه‌گري و فريب‌كاري است و بر دو گونه (مذموم و ممدوح) است، هر چند بيشتر در مورد خدعه‌گري مذموم به كار مي‌رود».14
در واقع هدف مشركان تلاش براي هجوم رواني و سعي در تأثير نهادن در اين زمينه به منظور تحقق بخشيدن به اهداف خود در جنگ با رسول خدا (ص) بود.15 گاه نيز در قرآن براي بيان جنگ رواني مشركان از واژه مكر، بهره گرفته شده است. آنها در اين راستا از تمام ابزارها و شيوه‌هاي ممكن استفاده كردند تا شايد بتوانند جلوي پيشرفت دعوت اسلام را بگيرند. نمونه‌هايي از مهم‌ترين عمليات‌ دشمنان در برابر پيامبر اسلام (ص) به شرح زير است:
1- ياوه پراكني
از مهم‌ترين اقدامات مشركان در عمليات رواني در برابر دعوت اسلام، ياوه پراكني است كه قرآن از آن با عنوان لغو و ... ياد مي‌كند. براي نمونه مي‌فرمايد:
«و قال الذين كفروا لاتسمعوا هذا القرآن و الغوا فيه لعلكم تغلبون»( )
يعني: و كافران گفتند، به اين قرآن گوش فرا ندهيد، و در آن ياوه بپراكنيد، شايد [از اين طريق] پيروز گرديد.
در بيان الغوا فيه گفته‌اند: والغوا فيه يعني با لغو (سخن خالي از فايده) با او مخالفت كنيد. يا (والغوافيه) با سوت زدن و پراكنده‌گويي در سخنان پيامبر (ص) با وي به معارضه برخيزيد.16
در تفسير لاهيجي آمده است: «اي و عارضوا بالخرافات يعني و معارضه كنيد در باب قرآن به سخنان بيهوده». در تفسير الميزان نيز مي‌خوانيم: «و جار و جنجال كنيد به طوري كه صداي شما بر صداي قرآن غلبه كند و در نتيجه كسي آن را نشوند».
2- انواع گوناگون اتهامات نسبت به قرآن
مشركان براي بازداشتن مردم از حق و روي آوردن به كتاب خدا، انواع و اقسام حيله‌ها و نقشه‌هاي مبارزاتي را در بعد رواني به كار گرفتند و مهم‌ترين هدف آنها آيات وحي و قرآن بود. در اين خصوص اهداف و طرحهاي عمليات رواني مشركان در دو بعد مشخص تجلي يافت كه يكي از آنها متهم ساختن قرآن و به تعبير اين كتاب افترا بود. افترا به قرآن از راههاي گوناگوني صورت گرفت. برخي از اين افترائات عبارتند از:
الف- سحر دانستن آيات خدا؛ در بسياري از آيات قرآن به اين موضوع توجه شده است كه نمونه بارز آن در سوره مدثر و مربوط به جريان جنگ رواني يكي از سران قريش به نام وليد بن مغيره است.
«فقال ان هذا الاسحر يؤثر ...»( ) يعني «پس گفت: اين قرآن چيزي نيست مگر جادو و بياني سحرانگيز».
وليد بن مغيره فردي سالمند، مجرب و كاركشته و از سران و فرماندهان برجسته شرك و كفر در جمع قريش بود. وي نظر خود را در زمينه هم رأي‌شدن تمامي كفار و مشركان در برابر پيامبر (ص) و قرآن، اين گونه بيان كرد: «... اي گروه قريش! هر آينه موسم حج فرا رسيده و دسته‌جات عرب به سوي شما خواهند آمد. در حالي كه راجع به رسول شما چيزهايي شنيده‌اند. پس بر يك رأي اتفاق كنيد و اختلاف ننماييد. مبادا يكديگر را تكذيب كرده و بعضي گفتار بعضي ديگر را رد كنيد».17
اين بيان نشان مي‌دهد كه مشركان به جنگ رواني و تأثيرات آن اهميت به‌سزايي مي‌دادند و بهترين راه را در آغاز، براي مبارزه با پيامبر(ص) و قرآن جنگ و برخورد رواني مي‌دانستند. به همين دليل سعي سران مشرك اين بود كه تمامي نيروهاي آنها در جبهه واحد عملياتي يعني عمليات رواني وارد شوند و همه با ديدگاه و ابزار واحدي در اين ميدان به نبرد با قرآن و پيامبر(ص) بپردازند. رفتارها و اقدامات مشابهي از ساير سران كفر و شرك مكه در برابر پيامبر(ص) و قرآن ديده مي‌شود كه اين ادعا را تأييد مي‌كند. هم‌آوايي و داشتن ابزار تبليغاتي واحد در جنگ رواني، به يقين بهتر مي‌تواند طرف مقابل را به پذيرش شكست وادار كند. عمليات رواني نياز به سازماندهي و برنامه‌ريزي دقيقي دارد و مشركان اين موضوع را به خوبي درك كرده بودند. علاوه بر هم‌آوايي، داشتن ابزار و جهت واحد، سازماندهي و برنامه‌ريزي، برخورداري از پيام واحد و روشن و تمام موارد مهمي كه ذكر شد، عمليات رواني بايد با شرايط مخاطبان منطبق و هماهنگ باشد. هدف اساسي در بعد رفتاري تغيير رفتار مخاطبان است.
«در عمليات رواني، هر اقدامي، ادارك و عقايد گيرندگان پيام را آماج هدف قرار مي‌دهد تا از اين طريق بر رفتار آنها اثر بگذارد. بنابراين براي تغيير رفتار مخاطبان بايد به منظومه شناختي آنها نفوذ كرد».20 به خوبي ديده مي‌شود كه هدف اساسي وليد تغيير رفتار مخاطبان از طريق ورود به منظومه شناختي آنها است تا افكار، احساسات، تمايلات و رفتار مسلمانان و (به ويژه) گروههاي بي‌طرف تحت تأثير قرار ... گيرد و به سوي اهداف و سياستهاي مورد نظر سوق داده شود.21
ادامه اين ماجرا از تلاش همه‌جانبه وليد پرده برداشته و نشان مي‌دهد كه او چگونه با ورود به منظومه معرفتي و احساسي افراد سعي مي‌كرد بر افكار و احساسات و در نتيجه رفتار آنها تأثير بگذارد. «گفتند: اي عبد شمس، تو سخن گوي و رأيمان ده تا بر آن باشيم».
گفت: نه؛ شما سخن گوييد من گوش فرا دهم ...
گفتند: وي كاهن است.
گفت: نه به خدا سوگند وي كاهن نيست. چرا كه كاهنان ديده‌ايم. سخن او زمزمه و سجع كاهنان نيست.
گفتند: پس گوييم او ديوانه و مجنون است.
گفت: نه او ديوانه نيست. ديوانگي را ديده و شناخته‌ايم، او بيماري، بي‌قراري و كم‌عقلي ديوانگان را ندارد.
گفتند: پس گوييم وي ساحر است.
گفت: وي ساحر نيست؛ جادوگران و جادويشان را ديده‌ايم. كار وي دميدن و گره زدن نيست.
گفتند: پس اي اباعبدالشمس چه بگوييم؟
گفت: به‌خدا سوگند گفتارش شيريني خاصي دارد. ... به‌ هر حال آنچه نزديك مي‌نمايد (به لحاظ گفتار) آنكه بگوييد او ساحري است كه (صرفاً) گفتاري افسونگر دارد (بي‌آنكه خود رفتار ساحران را داشته باشد).22
اين اقدام نوعي عمليات رواني طراحي شده و دقيق است كه هدف آن اقدام عليه ذهن افرادي است كه هنوز احتمال رويارويي اين اشخاص با پيامبر اسلام وجود دارد و آنچه در اين اقدام حائز اهميت است، تأثير بر روند تصميم‌گيري اين گونه افراد در نفي دعوت پيامبر(ص) و تأييد اقدامات و خط‌مشيها و نگرش مشركان است. كمترين تأثير اين عمليات اين است كه نيروهاي بي‌طرف را دچار نوعي سردرگمي مي‌كند و قدرت تصميم‌گيري آنها را مختل مي‌سازد و اين يكي از مهم‌ترين تلاشها براي رسيدن به پيروزي است. مائوتسه تونگ اعتقاد داشت: براي كسب پيروزي بايد تا جايي كه امكان دارد، با مهر گذاشتن بر چشم و گوش دشمن، او را كر و كور و حواس فرماندهانش را با ايجاد سردرگميهاي ذهني پرت كنيم.23
اين تلاش از ناحيه مشركان نه تنها در ارتباط با نيروي مقابل آنها يعني پيامبر(ص) و يارانش صورت مي‌گرفت، بلكه آنها باور داشتند كه چون حركت پيامبر(ص) حركتي فرهنگي و نوعي دعوت است و حركتي نظامي نيست در نتيجه بايد پيش از آنكه متوجه طرف خود باشند، بايد افراد بي‌طرف و اشخاص سوم را نيز زير نظر داشته باشند كه مبادا با شنيدن دعوت پيامبر (ص) در برابر او تسليم شوند و در نتيجه نيرو و تعداد افراد طرف مقابل زياد شود. بدين‌سان وليد ‌بن مغيره طرح خود را اعلام كرد. نيروهاي شرك و كفر بر اساس نظر او بر سر راه‌ مردم در هنگام حج مي‌نشستند و هيچ‌كس بر آنان نمي‌گذشت جز آنكه وي را از پيامبر(ص) باز مي‌داشتند و اين اقدام به مثابه عمليات رواني دشمن عليه پيامبر و يارانش سالها ادامه داشت. در قرآن آيات زير در مورد عمليات رواني وليد بن مغيره آمده است:
«ذرني و من خلقت وحيداً ... انه فكر و قدر فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر ثم عبس و بسر ثم ادبرو استكبر فقال ان هذا الاسحر يؤثر ان هذا الا قول البشر ...»( ) يعني «اي پيامبر انتقام آن كسي را كه من او را به تنهايي آفريدم به من واگذار (مراد وليد بن مغيره است) ... اوست كه (در برخورد با راه خدا) فكر و انديشه كرد. مرگ بر او باد، چگونه انديشيد و تدبير كرد، باز هم مرگ بر او باد چگونه اين سان انديشيد. سپس دقت و تأمل كرد، آنگاه روي ترش نمود و چهره در هم كشيد، سپس از حق روي برگرداند و تكبر ورزيد و (در نهايت) گفت اين (قرآن) جز بيان و سخن سحرانگيزي نيست. اين آيات جز سخنان بشري بيش نيست ...».
با اين اوصاف اين گونه عمليات (رواني) با قاطعيت و شدت هر چه تمام‌تر در آيين شرك و كفر ادامه يافت. براي نمونه زماني كه طفيل بن عمر دوسي وارد مكه شد گروهي از قريش به سوي او شتافتند و چنين گفتند: «اي طفيل تو به سرزمين ما قدم نهاده‌اي، و اين مرد كه پشت سر ماست، كار بر ما سخت و دشوار ساخته، اجتماعمان را متفرق و امورمان پراكنده نموده است. راستي كه گفتارش چون افسون، بين دو برادر و بين مرد و زن جدايي مي‌افكند. ما بيم آن داريم كه آنچه ما بدان گرفتار شده‌ايم بر تو و قومت نيز وارد شود. لذا هرگز با وي سخن مگوي و بدو گوش مسپار ...»( )24
ب ـ افسانه و اسطوره دانستن قرآن: گاه نيز قرآن را اساطير الاولين، داستانها و افسانه‌هاي گذشتگان مي‌خواندند.
«وقالوا اساطير الاولين اكتبتها فهي تملي عليه بكره و اصيلاً ...»( ) يعني «و گفتند كه اين كتاب افسانه‌هاي پيشينيان است كه محمد(ص) خود برنگاشته و اصحابش صبح و شام بر او املاء و قرائت مي‌كنند ...»
ج ـ سخن بشر دانستن قرآن؛ گاه نيز قرآن را سخني بشري مي‌دانستند؛ به عنوان نمونه قرآن مي‌فرمايد؛ «ان هذا الا قول البشر»( ) يعني: «اين قرآن نيست مگر سخن بشر
3- طعن زدن به حقايق همراه ارائه گونه‌هاي تبليغي ـ رواني جايگزين
يكي ديگر از تاكتيكهاي رواني كفار در تقابل با قرآن و حضرت محمد(ص) طرح ارائه جايگزين براي مشغول كردن مردم و بازداشتن آنها از انديشيدن در آيات خدا بود. يكي از واژه‌هايي كه قرآن در مورد اين اقدام به كار برده است «اشتري لهو الحديث» است. بدين معنا كه مشركان در يك جنگ رواني گسترده، سعي كردند اذهان مردم را از طريق جايگزين تبليغاتي مناسبي مشغول كنند. يكي از موارد اين جنگ رواني اقدام نضر بن حارث است. بر اساس برخي از روايت‌هاي تاريخي او كه از بازرگانان بزرگ قريش بود و براي بازرگاني به ايران مي‌آمد، اخبار و داستانهاي تاريخي و اسطوره‌اي ايراني را خريداري مي‌كرد و آنها را براي مردم عربستان نقل مي‌كرد تا به جاي روي آوردن به قرآن و تدبير در معاني آن به اين داستانها و اخبار كه به لحاظ جنبه داستان‌سرايي و حماسي نيز برجستگي و امتياز خاصي داشتند، روي آورند. در قرآن آمده است:
«و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزواً»( ) يعني «و برخي از مردم هستند كه گفتار لهو و بيهوده را خريداري مي‌كنند تا از روي ناداني و ناآگاهي (مردم را) از راه خدا بازدارند يا گمراه نمايند و آن را (كتاب خدا) فسوس (مسخره) جلوه دهند ...».
در مورد شأن نزول اين آيه آورده‌اند: ‌گويند اين آيه درباره نضر بن حرث بن كلده نازل شده كه كتابهايي را مي‌خريد كه در آنان داستان مربوط به ايرانيان از قبيل رستم و اسفنديار بوده و مردم را به آن مشغول مي‌كرد تا از شنيدن قرآن منصرف شوند.25
در تفسير مجمع‌البيان نيز آمده است كه او مي‌گفت: محمد براي شما (داستانها) و اخبار قوم عاد و ثمود را مي‌گويد و من حكايت رستم و اسفنديار و اكاسره عجم را گويم.26 در ادامه صاحب مجمع‌البيان مي‌افزايد: به اين ترتيب مردم را به دور خود جمع كرده و از شنيدن آيات قرآن باز مي‌داشت.27 در تفسير منهج‌الصادقين در اين بيان مي‌افزايد: «سخن فريب‌دهنده و مشغول‌سازنده و افسانه بي‌اعتبار را مي‌خرد و بر مردمان مي‌خواند (ليضل) تا ايشان را گمراه سازد (عن سبيل الله) از راه خدا يعني از استماع قرائت قرآن و يا از دين اسلام ... .28 در احاديث از لهوالحديث تعبير به طعن زدن به حقيقت و استهزاء حقيقت شده است. براي نمونه از امام صادق(ع) نيز روايت شده كه فرمود مقصود (از لهوالحديث) طعن زدن به حقايق و استهزاء به آن است كه بعضي از مردم جاهل به آن مشغولند چنان كه ابوجهل و همفكرانش اقدام به آن نموده (بودند) زيرا ابوجهل به مردم قريش مي‌گفت كه آيا من زقومي‌ كه همنشين‌تان (محمد(ص شما را از آن مي‌ترساند به شما ندهم و نخورانم، سپس دستور داد كره و خرما براي آنان حاضر نمودند و مي‌گفت اين زقومي است كه شما را از آن مي‌ترساند.29 آنگاه نتيجه مي‌گيرد كه هر چه كه انسان را از راه خدا و اطاعت او باز مي‌دارد داخل در آيه بوده و جزو لهواالحديث خواهد بود.( )30
بنابراين شيوه عمليات رواني مشركان در اينجا متوجه اين مسئله است كه با طعن زدن به حقايق و مسخره كردن ايده‌هاي اسلام و ارائه نمونه‌هاي جايگزين مي‌توان جلوي حركت پيامبر (ص) را گرفت. اين اقدام با مديريت مشخصي از ناحيه مشركان صورت گرفت تا بدين وسيله افكار عمومي افراد بي‌طرف، مسلمانان و طرفداران هر سه گروه به سمت و سوي خاص، جهت داده و آزادي عمل آنها گرفته شود. بنابراين و با توجه به روايات به احتمال نزديك به يقين اصل بيان حكايت اسطوره‌اي ايراني ـ كه آنها نيز در بسياري از موارد بيان حقايق است بد نيست و متن آنها لهو الحديث نيست بلكه آنگاه كه براي استهزاء حقيقت برتر و آشكار و با هدف سرگرم‌سازي مردم براي بازداشتن آنها از درك حقيقت به كار روند تبديل به ابزاري ناخوشايند يعني "لهوالحديث" مي‌گردند.
4- نمايش و تبليغ خوي و خصلت استكباري
جنگ رواني كفار و مشركان در تقابل با كتاب خدا و پيامبر اسلام به اتهام، تبليغ و ياوه‌پراكني منحصر نبود. آنها با اين اقدامات نه تنها تأثير رواني دوگانه‌اي بر حاميان مشركان، افراد بي‌طرف و ناآگاه داشتند، بلكه مسلمانان را نيز تحت تأثير قرار مي‌دادند؛ اين بود كه آشكارا به نمايش و تبليغ خصايل استكباري در برابر آيات خدا و مسلمانان مي‌پرداختند. قرآن اين برنامه و اقدام را با تعبيرهايي همچون ولي مستكبراً نيز خوي تكبر و خودبزرگ‌بيني و كوچك شمردن طرف مقابل بيان مي

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :